به یاد موعود

  • خانه 
  • ورود 
  • تماس  

گفتگوی بادوآب (داستان ) 2

07 دی 1390 توسط سلیمی

باد دستی به صورت لطیف آب کشید وزمزمه کرد :چقدر بی تابی می کنی ،وقتی از آن بالادر صحرا می گشتم ديدم كه

چطور از درد به خود می یچی و آرام و قرار نداری .آخر این چه دردی است  که تورا که مایه ی حیات زمین ولطیف ترین

موجود هستی را این طوهیچر آزار می دهد ؟من از زخم ها وتلخی های زیادی در جای جای این زمین وآسمان خبر دارم.

درصحراها وکوهای دوردست که دست کسی به آنها نمی رسد ،یا در در یاهای ناشناخته  وجنگل های به هم یچیده

،هر جا که توبودی من سرکم می کشیدم  اما ندیدم هیچ  کدامشان این طور دل دریایی تورابلرزانند .بگو چه شده که این

طور بی تاب وبی قرارموج هایت سر به سنگ هاوصخره ها می کوبندواز ناله خسته نمی   شوند!بگو چه گم کرده ای

گه تورا این طورنگران کرده است.آب نا توان ازگفتن  هر آنچه در دلش جاری بود

با پریشانی موجی غلتاند وآه کشید :چه طور آنچه راکه من آن روز برایت باز گو

کنم .مگر می شود درد عظیم را در کاسه ای اشک خلاصه کرد؟من آبم !سرد

ودل چسب .آفریده شده ام تا دل های مرده رابا جویبار انگشتان لطیفم زندگی

 ببخشم مامورم که لب های تشنه وخشک تمام خارهای زمین را نم

بزنم .بازی گوشی عاشقانه او فرو رفتن دررگ برگ لطیف گل هاست ودلبری

 ام مروارید مروارید غلتیدن از برگ های تیز وزبر درختان  وحشی است .من آنم که تمام هستی را خدا از ذل لطیف

وپاک من آفریدامامن ،داغ دار از رنجی که هرروز تن تب دارم را به آه های جان کاه از لابه لای صخره هاوسنگ های زمین
می جوشاند.می سوزم وسر به صخره ها می کوبم.

باد-بی قراری می کرد وبر چهره ی لطیف رود خط می کشید.  طاقتم را بردی و صبرم تمام شد.بگو این درد چیست که

 دل بزرگ و دریایی تو رااین طور می خراشد؟بگو …

آب-ناگهان آرام شد.انگار در خودش می شکست و شمع وجودش می سوخت و قطره قطره اب می شد.از درد انگار

نمی توانست سر بردارد یا شاید هم شرم داشت .انگار چیزی تلخ این طور ساکتش کرده بود…

چه بگویم این همه شرمندگی رانمی توانم بر دوش هیچ کلمه ای بگذارم ،هیچ آهی این داغ جانکاه راباخود نمی برد

 هیچ خنکایی به آن آرامش نمی بخشد.   باد-زانوزد وکنار رود از پا نشست.آن روز چه ؟کدام روز ؟

 


                                                             ادامه دارد …

 نظر دهید »

گفتگوي بادوآب(داستان)1

06 دی 1390 توسط سلیمی

سلام امشب شب سوم ماه صفر تاچشم رو هم گذاشتيم ماه محرم تموم شد اما خدا عالمه كه چقد تونستيم از اين

 ماه استفاده كنيم انشاءالله كه خدا هر چند كم عزاداري كرده باشيم  به كرم و عنايت  خودش  ازمون قبول كنه

وتوفيق بده بتونيم از باقي مونده ي ماه صفر نهايت استفاده را بكنيم وبه ياد اهل بيت امام حسين عليه السلام  اشك

بريزيم وبا اين بهونه بتونيم به خداي حسين نزديك بشيم.

تصميم گرفتم از امشب به مددو ياري خدا شروع كنم  به نوشتن يه داستان اززبان باد وآب.

به توكل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحيم

باد - هوهو كنان در صحرا مي گشت.گردن مي كشيدو چنگ دردامن تفتيده وخشك تپه آفتاب خورده فرو مي كرد

بالاخره خسته ،كنار تن خنك وپرپيچ وتاب رود از پا افتادوگفت:تو هميشه پرخروش وبي تاب در اين صحراي خشك و

داغ انگار به دنبال چيزي مي گردي !نمي دانم اين همه بي تابي وخروش براي چيست ؟آب - پر صدا وخروشان ،انگار

كه از دردبه خود مي پيچد ، موج زد و گفت :سالهاست دردي روح وجانم را مي آزارد. آن قدر اشك ريخته ام كه سيلاب

هايم زمين را خسته ودل آزرده كرده  نمي دانم تا كي مي توانم بار اين درد رادر قلبم تاب بياورم . مي ترسم….

                                               ادامه دارد (برا فردا شب‌)………… 

                                         

                              

 نظر دهید »

مردم دو دسته اند (وصيت نامه ي شهيد)

06 دی 1390 توسط سلیمی

بسم رب الشهداء والصديقين

شهيد محمد رضا احمدي
   يكي از شهداي معلم شهربن (یکی از شهرهای استان

چهار محال وبختیاری)  است كه درسال 1340به دنيا آمد اين شهيد بزر گوار در

وصيت نامه اش مي نويسد :

در دنيا دو گروه بيشتر وجود ندارديكي صف حسينيان ،دوم صف يزيديان ،وبدانيد هر كس حتما در يكي از صف ها بايد

قرار داشته باشد كسي كه در صف حسينيان قرار نداردحتما بداند كه در صف يزيديان است .

اي پدران و مادراني كه از رفتن فرزندان خود به جبهه جلوگيري مي كنيد بدانيد اگر آگاهانه اين كار را مي كنيد  از يزيد

پشتيباني مي كنيدو فرداي قيامت بايد جواب فرزندان خود رابدهيد.!



 

 نظر دهید »

بی تو چه سخت است!

29 آذر 1390 توسط سلیمی

 

 

انگار نه خرابه ،که شهر شام را روی سرش گذاشته است !

این دخترسه ساله فقط خودش که گریه نمی کند.

بابهانه های کودکانه اش همه را به گریه وا می دارد .

وضجه ی همه رابلند می کند وروی سربریده ی امام به خرابه

،تازه اول مصیبت است.!رقیه خود رابه روی سر بریده ی بابا می اندازدومثل

مرغ پرکنده پیچ وتاب می خورد!می نشیند برمی خیزد،دور سر میچرخد،به

سرنگاه می کند،خم می شود زانو ،می زندسررادر آغوش می کشد!

می بوید ومی بوسد ،خون سر رابادستان کوچک وصورت ومژ گان خود می

ستردوبا خون خود که از گوشه ی لب ها وصورتش جاری شده در می آمیزد

اسک  می ریزد1بهانه می گیرد ،اعتراض می کند وخرابه ها وجان تمام

خرابیات رابه آتش می کشاندبابا چه کسی در کودکی مرا یتیم کرد؟بابا چه

کسی محاسن توراخونین کرده است؟بابا چه کسی رگ های تورابریده 

است؟باباجان چه کسی بعدازتویتیم را پرستاری می کند تا بزرگ شود ؟ 

بابا این زنان بی پناه را چخ کسی پناه دهد؟بابااین چشم های گریان !این

موهای پریشان ،این غریبان وبی پناهان را چه کسی دستگیری می کند؟

بابا شب ها وقت خواب چه کسی برایم قران بخواند ؟چه کسی  دست

هایش موهایم را شانه کند ؟چه کسی بالب هایش اشک هایم را بروبد ؟

چه کسی بوسه هایش غصه هایم رابزداید؟چه کسی سرم رابرزانوانش

بگذارد؟چه کسی دلم راآرام کند؟کاش مرده بودم بابا!ای کاش فدای تو می

شدم !کاش نابینا می شدم و تورا در این حال نمی دیدم !مگر نمی گفتند

به سفر رفته ای بابا!این چه سفری بود که میان سر وبدنت فاصله انداخت!

این چه سفری بود که تورا از من گرفت!بابای شجاع من !چه کسی جرات 

کردروی سینه ات نشیند؟ چه کسی جرات کرد سرت را از تن جدا کرد ؟

چه کسی جرات کرد دخترت را یتیم کند ؟بابا دلم برای بازی کرد با داداش

علی اصغر م بازی کنم !وبعد…………………………………

 

 نظر دهید »

به یاد مولا

28 آذر 1390 توسط سلیمی


 


عالم همه محو گل  رخسار حسين است                                                         
                                              ذرات جهان در عجب كار حسين است

             در ماه عزا شاد نباشيد ونخنديد

                                                 چون مادر سادات عزادار حسين
است


       

 

                                                

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

به یاد موعود

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کدساعت

کد فال انبیاء


فال انبیاء

کد حدیث تصادفی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس