به یاد موعود

  • خانه 
  • ورود 
  • تماس  

خاتون قیامت

12 اردیبهشت 1391 توسط سلیمی

برچرخ عفاف نور سرمد زهراست

                                         محبوبه ی حق دختر احمد زهراست

 

خاتون قیامت است و بانوی بهشت

 

                                    سر سلسله ی نسل محمد زهراست

 نظر دهید »

بانوی غریب مدینه

11 اردیبهشت 1391 توسط سلیمی

می‌گويند بانوی بی نشان، می‌گويند آرامگاه تو پيدا نيست، می‌گويند وصيت نمودی مزارت پنهان بماند اما

مادر چرا هر گاه نام بقيع می‌آيد دلمان اين همه ابری می‌شود و چشمانمان در غم بقيع و خاك غربتش رو به

 آسمان خدا می‌بارد؟

می‌گويند دخت نبی اكرم(ص) بودی و به گفته خود نبی(ص)، سرور زنان جهانيان، می‌گويند نماز كه

می‌خواندی ستاره زمين می‌شدی و آسمانيان درخشش وجودت را به نظاره می‌نشستند، می‌گويند

مهريه‌ات آب بوده و فدك ميراثی كه از پيامبر مهربانی برايت بر جای ماند، اما فاطمه جان، شكستن در و

ميخی‌ كه پهلويت را شكافت يعنی چه؟

می‌گويند سالروز ميلادت را روز مادر نامگذاری كرده‌اند، چون برترين مادر دنيا بودی و سرآمد همه اين

فرشتگان زمينی اما داستان فرزندی كه در بطن وجودت شهادت را چشيد و آغوش مادری‌ات را در بهشت

برين معنا كرد را چگونه مادرانه برای فرزندم بازگو كنم؟

می‌گويند آن زمان كه خداوند از آسمان‌ها به زمين دعوتت كرد، آن زمان كه متولد شدی و در آغوش خديجه

دختر خويلد به امر خدا لب به سخن گشودی و بر نبوت پدرت شهادت دادی، نبی مكرم اسلام(ص) فاطمه

تو را نام نهاد، فاطمه يعنی جدا شده و بريده شده و و علت اين نامگذاری بر طبق احاديث نبوی، آنست كه:

پيروانتان، به سبب شما از آتش دوزخ بريده، جدا شده و بركنارند، اما فاطمه جان چگونه آتشی كه پيروان

ظاهری پدر بزرگوارتان بر جان خانه آرام شما افكندند را معنا كنم و چگونه تفسير زيبای فاطمه بودن را در

ميان واژه‌های مهربانی تو و خاندان پاكی كه از تو بر جای مانده، تفسير كنم؟

می‌گويند، جان علی بودی و علی جانت و برای دفاع از ولايت زمان خود، برای دفاع از امام مظلوم و همسر

مهربانت، مردانه در كوچه پس كوچه‌های مدينه دويدی تا ولايت زنده بماند و خطبه‌های فدكت در جان

مسجد پيچيد و بر جای ماند، اما فاطمه جان آنهايی كه آن روزها سكوتت را به هر قيمتی خواستار بودند آيا

امروز می‌بينند مدينه هنوز بوی مظلوميت را می‌دهد و آسمان غم‌گرفته آن هنوز از برای تو شعر باران

می‌سرايد؟

بانوی بی نشان من، نشان از مادری‌ات هنوز در فاطميه بر روی پيراهن‌های عزای عاشقانت باقی است و

محبتت در قطره قطره اشك‌های مادرانی می‌درخشد كه در مجلس سوگواری‌ات از در آغوش كشيدن

فرزندان تازه متولد شده خويش، شرم دارند، مبادا مادر غريبشان به ياد محسنی بيافتد كه هرگز در آغوش

نكشيد.

فاطمه جان، بانوی من، می‌گويند ام ابيها بودی و مادر پدر، می‌گويند در روزگار گرسنگی فرزندان كمك به

ايتام و نيازمندان را واجب‌تر از سير كردن فرزندان كوچكت می‌دانستی، می‌گويند انفاق را همچون نص صريح

آيات قرآن از بهترين اموال خود، با اهدای لباس شب وصالت به تكامل رساندی، اما مادر جان پس چگونه

لحظات وداع يتيمان و مردم خواب مدينه را با تو می‌توان معنا كرد، آن زمان كه تابوتت آرام و بی‌صدا

كوچه‌های مدينه را پشت سر می‌گذارد…

مادر جان می‌گويند مادر جهانيانی و بغض فروخورده تمام شيعيان غم كوچه‌های مدينه است، پس برای

آمدن فرزندت دستان دعای ما را بگير و از خدا فرجش را هم‌نوا با يتيمانت بطلب تا اين بغض فرو خورده را در

روزگار ظهور با انتقام از كسانی كه بال‌های بهشتی‌ات را خاكی كردند، بشكنيم.

بانوی بی نشان مدينه، تو كه مادر تمام يتيمان بودی و دست مادری‌ات حتی بر سر پدرت هم كشيده

می‌شد، پس چگونه اشك‌های فرزندات را كه با گام‌های خسته ‌همراه با پدر، پيكر مادر جوان خود را تشييع

می‌كردند و آرام و بی‌صددا می‌باريدند، از گونه‌هايشان نزدودی؟

مادرم، مهريه‌ات آب بوده و فرزندت را تشنه لب در صحرای كربلا شهيد كردند، چگونه می‌توانم اين تاريخ ظلم

 بر تو و فرزندات را هضم كنم، چگونه می‌توانم از كشتی پهلو گرفته‌ای بگويم و بسرايم كه هر روز و هر شب

 غم بقيع با اينكه نشانی در آن باقی نگذاشته‌ای، غم غريبی تو است؟

 نظر دهید »

دفاع آیت الله میرزا جواد تبریزى از مظلومیت حضرت‌ز هرا (سلام الله علیها)

11 اردیبهشت 1391 توسط سلیمی

دفاع آیت الله میرزا جواد تبریزى از مظلومیت حضرت‌ز هرا (سلام الله علیها)

به گزارش «شیعه نیوز»، فرزند فقیه مقدّس، میرزاى
 تبریزى قدس سره مى گوید: یک روز عدّه اى از فضلا
 خواهان ملاقات با آقا شدند، آقا فرمودند: عصر تشریف
بیاورید! بعد از اینکه به محضر آقا رسیدند در مورد بعضى
از تشکیکات در مذهب با ایشان سخن گفتند، در این حال
وضعیت آقا دگرگون شد به طورى که بسیار متأثر گردیدند.
مرحوم میرزا قدس سره خطاب به فرزند خود فرمودند:
این طلبه ها مى گویند که شخص کذایى در بیروت، فلان
حرف ها را در حق حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام)
زده و در قضیه ى هجوم، تشکیکاتى راه انداخته است.
بپرس و ببین قضیه چیست، چرا این حرف ها را زده و
 چطور جرأت کرده است؟ مگر کسى نیست که جلوى این ها را بگیرد؟« مرحوم میرزا قدس سره به حدّى ناراحت
شدند که سخت بیمار شدند و بعد از بررسى و فرستادن فاضل محترم حجت الاسلام شیخ مالک وهبه حفظه اللَّه
براى نصیحت آن شخص، دیدند که فایده نمى کند، بنابراین ابتدا استفتایى را نوشته، آن گاه در درس خارج فقه خطبه
ى آتشینى را ایراد کردند به طورى که حوزه یکپارچه تحت تأثیر قرار گرفت.

ایشان بعد از درس فقه بلافاصله فرمودند:

حال که سخن به اینجا رسید، باید درباره ى موضوعى صحبت کنم که امروزه مورد ابتلاء است. بعضى گمان مى
کنند و بعضى هم تعمّد دارند که این تصوّر را ایجاد کنند که همراهى و مماشات با اهل سنّت) که مسلمانند و باید
حقوق و اموالشان محترم شمرده شود (به معناى دست برداشتن از اعتقادات شیعه است.

از این رو برخى جاهلانه و بعضى عامدانه و باقصد تحریف عقاید شیعه و گمراه کردن دیگران دست به کار شدند.
 این اعتقادات، عقایدى است که اصحاب ائمه (علیهم السلام) متحمّل زحماتى شدند ونیز علماى بزرگ، سختى هاى
زیادى را در طول زمان براى حفظ این اعتقادات تحمّل کردند. این عقاید، اساس تشیّع است واین گونه افراد منحرف،
در صدد انحراف جوانانى هستند که در مورد حقایق مسایل دینى و تاریخ اسلام جستجویى نکرده اند و اطلاعى
 ندارند و از مبانى و پایه هایى که این مطالب و عقاید حقّه ى مذهب بر آن ها استوار است نیز شناختى ندارند.

این گمراه کنندگان سخنانى مى گویند که جوانان بى اطلاع آن را بپذیرند. به جاى اینکه حقایقى را بیان کنند تا جوانان
شیعه آن ها را یاد بگیرند، القاى شبهه مى کنند!

روش ترویج مذهب شیعه بر پایه ى بیان حقایق استوار بوده است و در هر فرصت مناسبى با زبان نرم و با بهترین
روش انجام شده است. قضیه ى تشیّع و آنچه را شیعه مى گوید کاملاً واضح است.

رسول خداصلى الله علیه وآله) به اتفاق شیعه و سنّى (فرمود:

»إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا
عَلَیَّ الْحَوْض؛ (۳۴) یعنى من دو چیز گرانبها و سنگین را در میان شما به یادگار مى گذارم، قرآن و عترتم (علیهم
السلام) که این دو هیچ گاه جدا نخواهند شد تا در روز قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

یکى از ادله ى قاطع شیعه که در آن هیچ خدشه اى نیست و اگر کسى بصیرتى داشته باشد، امکان جهل و نادیده
گرفتن آن راندارد، همان چیزى است که مربوط به صدیقه ى شهیده، حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) است)
هجوم به خانه ى حضرت علیها السلام) . آن حضرت (علیها السلام) مقام و منزلت رفیعى نزد خدا دارد. مرحوم
کلینى (رحمه الله) در »کافى« به سند صحیح نقل مى کند که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: »… وَ کَانَ
جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ
بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیّ (علیه السلام) یَکْتُبُ ذَلِک…؛ (۳۵) جبرئیل بعد از رسول خداصلى الله علیه وآله بر
فاطمه (علیها السلام) نازل مى شد و با او درباره ى حوادثى که بر ذرّیه ى آن حضرت وارد خواهد شد، سخن مى
گفت و امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) آن سخنان را مى نوشت. رسول خداصلى الله علیه وآله
 سفارشات زیادى در مورد دخترش فرمود، این دختر عزیز بعد از ۷۵ یا ۹۵ روز، بعد از رحلت پدرش به شهادت
رسید، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شب، غسلش دادند و سپس در همان شب دفنش نمودند. به راستى چرا
چنین شد؟

آیه مودّت است که خداوند فرمود: »قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى« (۳۶) اکثر علماء اهل سنّت
معترفند که منظور این آیه اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله است. از جمله: حاکم در مستدرک، ج ۳، ص ۱۷۲؛
 هیثمى در مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۱۰۳و ج ۹، ص ۱۶۸؛ عمدة القارى، ج ۱۶، ص ۷۱؛ تثبیت الامامة، ص ۲۸؛
المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۴۷ و… .

به طور حتم، قدر متیقن آن فاطمه ى زهرا (علیها السلام) است، پس چه شد که آن حضرت را شبانه دفن کردند و
قبرش مخفى است؟) صداى گریه ى فضلا و طلّاب به حدّى بود که صدا در گنبد مسجد اعظم مى پیچید) .
این حادثه، نشانه و حجتى است برهمه که بر اساس حکمت انجام شد.

آن مظلومه، چنین وصیّت کرد) مرا شبانه دفن کنید و قبر مرا به کسى اعلام ننمایید (و مولى الموالى، امیر المؤمنین
على (علیه السلام) به آن وصیّت عمل کرد »أَوْصَتْ فَاطِمَةُ أَنْ لَا یَعْلَمَ إِذَا مَاتَتْ أَبُو بَکْرٍ وَ لَا عُمَرُ وَ لَا یُصَلِّیَا عَلَیْهَا قَالَ
فَدَفَنَهَا عَلِیّ (علیه السلام) لَیْلاً وَ لَمْ یُعْلِمْهُمَا بِذَلِک.« (۳۷) آنگاه که امیرمؤمنان فاطمه، آن بضعه ى اشرف کائنات را
در شب با چشمى گریان و غمى گران دفن نمود، قَامَ عَلَى شَفِیرِ الْقَبْرِ وَ ذَلِکَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ لِأَنَّهُ کَانَ دَفَنَهَا لَیْلاً ثُمَّ
أَنْشَأَ یَقُولُ:
لِکُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَةٌ
 
وَ کُلُّ الَّذِی دُونَ الْمَمَاتِ قَلِیلٌ

وَ إِنَّ افْتِقَادِی واحد) وَاحِداً (بَعْدَ وَاحِدٍ

دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لَا یَدُومَ خَلِیلٌ

سَیُعْرَضُ عَنْ ذِکْرِی وَ تُنْسَى مَوَدَّتِی وَ
 
یَحْدُثُ بَعْدِی لِلْخَلِیلِ خَلِیل

و این کار به دلیل اقامه ى حجت بر نسل هاى آینده بود تا در این باره فکر کنند که چرا قبر آن حضرت (علیها
السلام) مخفى است؟!

مرحوم کلینى (رحمه الله) فقط با سه واسطه از امام هفتم موسى بن جعفر (علیه السلام) به روایت صحیحه روایت
 مى کند به این ترتیب که از محمد بن یحیى العطّار از عمرکى بن على البوفکى از على بن جعفر برادر امام (علیه
السلام) از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) روایت مى کند که امام (علیه السلام) فرمود: »إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها
السلام) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَة«. (۳۸)

حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) در مواطن مختلف از حقانیت خود دفاع مى کرد تا مقام على بن ابى طالب
(علیه السلام) را بیان فرماید: »همسرم جهاد کرد و خدمات بزرگى را تقدیم اسلام نمود« و حق با اوست.

فاطمه علیها السلام، صدیقه ى شهیده است؛ یعنى هم راستگوست و در آنچه مى گوید شک و شبهه اى نیست و هم
شهیده ى راه حق است که در ادامه سخنان عرض خواهم کرد.

روایتى را که مرحوم کلینى (رحمه الله) در همین صفحه در حدیث ۳ آورده است ملاحظه کنید که در آن آمده است:
 مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام دفن فاطمه ى زهرا (علیها السلام) صورت خود را به سمت قبر رسول
خداصلى الله علیه وآله نموده و عرضه داشت: »َ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی«؛ یعنى صبر و طاقتم در این
مصیبت کم شده است.

على بن ابى طالب (علیه السلام) که در جنگ ها و صحنه هاى مختلف بیست و پنج سال صبر کرد، اما در فقدان
فاطمه (علیها السلام) مى گوید: »َ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی… وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى
هَضْمِهَا«.

خوب به آنچه مى گویم توجّه کنید: »هضم« را به »ظلم« تفسیر کرده اند در حالى که هضم در اصل به معناى نقص
است؛ یعنى وقتى چیزى را از کسى مى گیرند، این کار نسبت به او ظلم است، و گاهى هم نقص بر حق کسى مى
شود مانند »غصب فدک«. در این روایات، هضم، نقص بر خود آن حضرت است) هضمها (نه هضم و نقص حق!
وقتى این جمله را ضمیمه کنیم به فرموده ى فرزندش موسى بن جعفر (علیه السلام) که فرمود: »إِنَّ (فَاطِمَةَعلیها
السلام) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَة«، نتیجه چه خواهد بود؟! یعنى فاطمه ى زهرا (علیها السلام) را شهید کردند و بر او نقصى
وارد کردند و آن نقص موجب شهادت آن حضرت شد.

اما) با این دلایل واضح (اشخاصى که بعضى از آن ها معمّم هستند و منتسب به سادات مى باشند (۳۹) ، پیدا شده اند
 و شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) را انکار مى کنند؛ یعنى انکار قول امام موسى بن جعفر (علیه السلام) که
فرمود: »إِنَّ (فَاطِمَةَعلیها السلام) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَة«، آگاه و هشیار باشید و دیگران را هم بیدار کنید!

من شنیده ام) و امیدوارم این گونه نباشد (که عدّه اى در این حوزه ى علمیه مى خواهند مجلسى به نام شهید بزرگوار
 حاج آقا مصطفى خمینى (رحمه الله) برگزار کنند و از این شخص گمراه و گمراه کننده دعوت کنند تا در این مجلس
سخنرانى کند و از خدا مى خواهم که کار به این شکل نینجامد. این حوزه ى مقدّسه، رکن تشیّع است و مکلّف به
حفظ تشیّع مى باشد و کسى در این حوزه، نباید با این افراد که گمراه و گمراه کننده اند، این گونه تعامل و ارتباط
 
داشته باشد به طورى که مسایل پیش جوان هاى ما برعکس واقع جلوه کند و دلیل بر خوبى این اشخاص شود و
بگویند که: »مثلاً این شخص به حوزه رفته است و در جلسه ى فرزند بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران شرکت
کرده و او را تجلیل و احترام کردند؛ پس این آدم خوبى است. خیر! همه باید بدانند این شخص به ساحت مقدّس
حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) جسارت کرده و باید از ورود او منع شود«
 

متأسفانه مى خواهند این شهید بزرگوار) سید مصطفى خمینى (رحمه الله) (را پیراهن عثمان کنند در حالى که اوبه
 اسلام و شیعه خدمت کرده است. این ها مى خواهند مجلسى را به نام این شهید منعقد کنند و کنفرانس و همایشى را
برپا نمایند تا امثال این اشخاص بیایند و حاضر شوند!

مى خواهم جمله اى را بگویم و خدا هم بر آنچه مى گویم شاهد است: »دل ما خون است، این ها عقاید جوانان را
فاسد مى کنند. نامه هایى که از خارج به ما مى رسد، ما را متحیّر مى کند.

ترویج این گونه اشخاص جایز نیست و اشکال شرعى دارد، مگر اینکه این شخص برگردد و بگوید: »هرچه گفته ام
اشتباه بوده است« و عیبى هم در این نیست؛ زیرا انسان معصوم نیست و اگر چنین کند برادر ما خواهد بود و
شخصى محترم به حساب خواهد آمد ولکن تا توبه نکرده و دست از عقاید منحرف خود برندارد، جایى در نزد محبّین
 اهل بیت (علیهم السلام) نخواهد داشت.«

انسان باید با روشى تبلیغ کند که قرآن فرموده است »وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ« (۴۰) و این روش و خطاب شامل
 کفّار هم مى شود چه رسد به برادران دینى ما و ما این کار را در حق این اشخاص انجام داده ایم.

اکثر این مخالفین، تحت تأثیر القائات غلط روحانیون خود قرار مى گیرند و اصلاً حق و باطل را نمى دانند و اکثر
 عوام جاهل قاصرند و براى نمونه عرض مى کنم که: من در زمان اقامت در عراق، براى تبلیغ، مسافرت هاى
 زیادى به شمال عراق داشتم که شیعه و سنّى در آنجا هستند. یک روز از یک سنّى مذهب پرسیدم: »مذهب تو
 چیست؟« گفت: »حنفى!« گفتم: »آیا نام ابوحنیفه در قرآن آمده است؟« گفت: »حتماً! باید اسمش در قرآن ذکر شده
باشد و معقول نیست که نام او در قرآن نباشد!«

این اشخاص حقیقت امر را نمى دانند و دیگران به آن ها تلقین کرده اند و این ها هم تصدیق کرده اند و ما موظّفیم از
 مبانى حقّه دفاع کنیم، اگر هم با مخالفین مدارا مى شود، بدین معنا نیست که از عقایدمان دست برداریم و عقب نشینى
 کنیم!
اساس دین بر پایه ى تبلیغ استوار است و شماهم باید این مطالبى را که عرض کردم به دیگران برسانید و صدّیقه ى
شهیده، حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) که شهادتش فرداست، اظهار حزن و عزا داشته باشید (۴۱) .
 

و مصیبت آن حضرت را یاد آور شوید، چون دوستان اهل بیت (علیهم السلام) این گونه اند که: »با حزن آن ها
محزون مى شوند و با شادى آن ها شاد مى گردند.«
همان گونه که قبلاً از روایت کلینى (رحمه الله) ، نقل کردم امیر المؤمنین (علیه السلام) بعد از دفن فاطمه علیها
السلام، رسول خداصلى الله علیه وآله را مخاطب قرار داد و عرض کرد: »فَاحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال؛ یعنى
او را سؤال پیچ کن و زیاد از او بپرس در مورد آنچه، امت تو با او کردند. چون دخترت مصایب زیادى را در دلش
نگه داشت و کسى را در دنیا نداشت تا غصّه هایش را به او بگوید.« از این مطالب معلوم مى شود که بعضى
مصایب را حتى براى امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (علیه السلام) هم بازگو نکرد!( گریه ى حضار )

خدا را به عزّت و جلالش قسم مى دهم که ما و شما را هدایت کند.

این نعمت الهى است که درب هاى اهل بیت (علیهم السلام) بر ما باز است و اگر لطف و رحمت خدا نبود، ما هم از
این هدایت بهره اى نمى بردیم.
 
بدانید اهل بیت (علیهم السلام) با تحمّل همه ى مصایب در دنیا اجرشان پیش خدا محفوظ است. اما آنچه این امت
 براى رسیدن به شفاعت رسول خداصلى الله علیه وآله و به خصوص صدیقه ى طاهره (علیها السلام) دل به آن بسته
 است، همین گریه ها و همین مجالس است و همه ى این ها اسباب شفاعت مى باشند.
وقتى روز قیامت حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) در حالى که به شما عزیزان اشاره مى کند، به خدا عرضه
مى دارد: »این محبّ من، عمرى را بر اولاد من گریه کرده است« خدا حرف صدیقه ى شهیده (علیها السلام) را ردّ
نمى کند و شفاعتش را بر نمى گرداند.
باید اسباب نعمت را مغتنم بشماریم تا از دستمان نرود و تاآخر عمر برایمان بماند، ان شاء اللَّه.

از خداى متعال مسئلت دارم که شما و همه ى مؤمنین را در عمل و تمسّک به اهل بیت (علیهم السلام) موفّق گرداند
 وهرکس را که قابل هدایت است، از این گونه افراد که به این طریق عمل مى کنند و گمراهند و شهادت حضرت
 زهرا (علیها السلام) را انکار مى کنند) چه عالمانه و چه از روى جهل (همه را هدایت بفرماید. اما عدّه اى که قابل
 هدایت نیستند، خداى متعال بهتر مى داند که صلاح آنان چیست که درباره ى آن ها انجام دهد. واللَّه العالم، والحمد
للَّه رب العالمین.

منبع : سایت شفقنا به نقل از سیره عالمانه و پندهای حکیمانه استاد الفقهاء والمجتهدین آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره) صفحه ۹۱
 نظر دهید »

مادر

11 اردیبهشت 1391 توسط سلیمی
 

مادر، چه واژه غریبی، تا به حال معنای او را نفهمیده بودم، شاید معنای زیادی داشته باشد ولی من این یک
 معنی را به خوبی حس کردم، با تمام وجودم، آری! محنت، اندوه، درد و رنج؛

وقتی آن را حس کردم که دیگر در بین ما نبودی، شب بود، هوا سرد و بی‌روح بود، حتی انگار ماه هم تیره و

تار شده بود. من التماس می‌کردم، به جسم بی‌جانت.

مادر، من هنوز پنج سال دارم، تو را به خدا ما را تنها نگذار، آخر پدرم غریب است، به جز تو و چهار یا پنج نفر

دیگر، یار و یاوری ندارد، آخر چرا دعا کردی که خدا وفاتت را سریع کند؟!

مادر، می‌دانم خسته شده بودی، رَنجور و دردمند، از ظلم بی‌اندازه کسانی که خود را یار پدر تو

می‌دانستند. اما انگار فراموش کرده بودند که تو دختر پیامبری؛ تنها دخترش، با تو چه کردند؟! پس یار پدر

نبودند.

مادر، می‌دانم که آنها به طمع ریاست خود را به جدم نزدیک کرده بودند، وگرنه فراموش نمی‌کردند که جدم

چه سختی‌ها و مرارت‌ها را برای بقای اسلام تحمل کرده بود.

مادر، آن روز که درب خانه را آتش زدند، به خوبی یادم است، می‌خواستند پدرم علی را برای بیعت ببرند و

تو پشت در رفتی تا آنها را از پشت در خانه دور کنی، شاید صدایت را که دختر پیامبر بودی، بشنوند و حیا


كنند!

مادر، ولی آنها چه کردند، تا صدای تو را شنیدند، آنچنان به درِ در حال سوختن کوبیدند که صدای ناله

 ناله ات بلندشد، برادرم کشته شد و بیهوش افتادی، آخر آنقدر در را فشار دادند که دیگر جانی برایت

نماند!

مادر، انگار رسم است هر دختری که پدرش را شهید کنند، سیلی بزنند، انگار رسم که وقتی دختری را

بی‌پدر، بی‌پناه و غریب ببینند، حقش را بگیرند و گوشواره‌اش را… .

مادر، آن‌وقت که جدم را شهید کردند، امر به سکوت بودیم، آن‌وقت که به گردن پدرم ریسمان بستند و او را

کشان‌کشان به طرف مسجد می‌بردند، امر به سکوت بودیم، آن هنگام که تو را سیلی زدند با هم امر به

سکوت…! 

آن شب که پدرم غریبانه تو را غسل می‌داد، به ما می‌گفت آرام گریه کنید، مبادا دشمن بفهمد. ما هم

آستین‌های‌مان را در دهان فرو برده تا صدای‌مان شنیده نشود. آخر مگر می‌شود گریه نکرد؟

مادر از بین ما می‌رود، مگر می‌شود ناله نزد؟!

ناگهان صدای ناله پدر را شنیدیم که دست از غسل تو برداشته سر به دیوار غریبی گذاشته و های‌های

 گریه می‌کند و می‌گوید تازه فهمیدم که چرا به من وصیت کردی که تو را از زیر لباس غسل دهم! 

باز هم امر به صبر شدیم و ساکت ماندیم. آنگاه که تابوت شما را بردند، انگار روح از بدنم جدا شده بود، 

   دیگر نمی‌توانستم نفس بکشم، ای کاش من جای برادرم محسن بودم،

مادر! آخر من با این مصیبت چگونه کنار      بیایم؟!تازه فهمیدم معنای واژه ام‌المصائب را!

 تازه فهمیدم که هنوز باید ببینم. هنوز ببینم مصیبت‌هایی را که جان را به درد می‌آورد. مصیبت‌هایی چون

دین فرق شکافته اول مظلوم عالم، دیدن پاره‌های جگر غریب مدینه و دیدن رأس بریده تشنه‌لب کربلا…! 

وصبر کنم، صبر، صبر، صبر…! و چه چیز زیباتر از صبری که خدا برایم مقرر کرده، صبری که ایوب را به

تعجب واداشت، آری من صبر کردم به امید روزی که تمام مصیبت‌ها به پایان برسد با آمدن منتقم، آن ک

كسي كه  مادرم از پشت در صدایش زد و تمام امامان برای تعجیل فرج او دعا کردند و از غیبت طولانی او

 اندوهگين بودند، ولی او می‌آید با ذوالفقار می‌آید و انتقام از تمام آن نامردان می‌گیرد. آن روز می‌آید. 

 نظر دهید »

ما بی خیال حرمت مادر نمی شویم ...

11 اردیبهشت 1391 توسط سلیمی

 

 

سلام بر تو ای رسول خدا سلامی از طرف من ودخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده وشتابان به شما رسیده

است!ای پیامبر خدا صبر وبردباری من با از دست دادن فاطمه علیها السلام کم شده وتوان خویشتن داری ندارم اما

برای من که سختی جدایی تو رادیده وسنگینی مصیبت تو را کشیدم شکیبایی ممکن است این من بودم که با دست

خود تورا در میان قبر نهادم وهنگام رحلت جان گرامی تو؛میان سینه وگردنم پرواز کرد،

پس ما از خداییم وبه خدا باز می گردیم

پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد وبه صاحبش رسید از این پس اندوه من جاودانه وشبهایم شب زنده

داری است تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من  برگزیند

به زودی دخترت تورا اگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند از فاطمه علیها السلام

بپرس .واحوال اندوهناک ما را از او خبر گیر …که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نگشته است …سلام من

به هر دوی شما ..سلام وادع کننده ای که از روی خشنودی یا خسته دلی سلام نمی کند ..اگر از خدمت تو باز میگردم

از روی خستگی نیست …واگر در کنار قبرت می نشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده نیست

 

                                                                                                      ترجمه ی خطبه 202 نهج البلاغه

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 22
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

به یاد موعود

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کدساعت

کد فال انبیاء


فال انبیاء

کد حدیث تصادفی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس