دلم بهر اشک برایت کمی بهانه گرفت …
سال های قدیم ، یعنی در زمان قبل ، رسم بر این بود که به لوتی های شهر لات می گفتند ، البته ،
منظور از لات معنی امروزش نیست ! بلکه کاملا بر خلاف مفهوم امروزی ، دلالت بر معرفت ، مرام و
مردانگی ، منش و خوي انساني .و به عبارت دیگر، مشتی خودمان !
شخصی که روی ناموس غیرت داشت و متعصب بود ، اگر میدید دارد ظلمی میشود از خودگذشتی
به خرج می داد وحتی تا پای جان می ایستاد !
حال سوال من این است ، یعنی در مدینه یک ” لات ” هم نبود ؟! …
وای که صدای ناله امام حسن (ع) از این کوچه بلند است…
دستان امیر مومنان علی (ع) را در این کوچه ها بسته شد…
در و دیوار این کوچه شاهدند که چگونه بر گل سیلی زدند…
احتمالا حضرت عباس (ع) در حسرت کوچه بنی هاشم، در همان حوالی نشسته است. در حسرت
کوچه ای که رنگ وبوي فاطمه بدهد. در حسرت کوچه ای که عباس بن علی علیه السلام، در یکی از
پیچ هایش با غضب مشتش را گره کرده به مادرش فاطمه می اندیشد…
آری ؛
گردنش را می شکست آنجا اگر عباس بود…