داغ مادر قامت خمیده
طائرا ازآشیان خود پریدن زودبود
دل ز قید خانمان خود بریدن زود بود
رفتی و کردی علی را در غمت ماتم نشین
مجلس بزم عزا بهر تو چیدن زود بود
بانک وا اما زطفلانت شنیدن زود بود
این یتیمان را نگفتی ،که پرستاری کند
با دل پر غصه در خاک آرمیدن زود بود
داغ مادر بر دل فر زند هم چون آتش است
طفل های کو چکت را داغ دیدن زود بود
من ندارم طاقت دیدار جای خالیت
قامتم از ماتم مرگت خمیدن زود بود
رنگ طفلانت پریده از غم بی مادری
زینبت دنبال تا بوتت دویدن زود بود
بی تو ام شبها چراغ خانه ام باشد خموش
آفتابا از لب بامم پریدن زود بود
بعد تو عیش یتیمان شد مبدل بر عزا
موسم شادی کفن بهرت بریدن زود بود
کاشکی جان از تنم با ناله ام می شد برون
من ز هجران تو آه از دل کشیدن زود بود